آبی آرامش

ساخت وبلاگ

امروز هرچی به ذهنم فشار آوردم نه اسم فروشنده جوجه یادم آمد و نه خریدار.به همین علت اولی را  الف و دومی را ب مینامیم. برای شروع کار یک پسربچه افغانی به نام علی که تجربه این کار را داشت آوردیم در یکی از اتاق ها سکنی دادیم.سری اول جوجه ها رسید.قسمتی کوچکی از سالن را با پلاستیک محصور کرده و اتاقک کوچکی درست کردیم تا بتوانیم درجه حرارت آنجا را کنترل کنیم یک هفته اول باید دما از 34 کمتر نمیشد وگرنه جوجه ها تاب نمی آوردند غذایشان هم پودر نرمی با فرمول مخصوص بود تعدادی آبخوری هم برایشان گذاشته بودیم و باید مرتب بهشان سر می زدیم ودما را کنترل می کردیم.معمولا بیشترین تلفات مربوط به همان هفته اول است.بعد از آن به حد کافی جان گرفته اند که در سالن رها شوند.سالن ما 500 متری بود و ظرفیت 1000قطعه را داشت ما هم هزار جوجه داشتیم. قسمتی از سالن را هم با سیم توری محصور کردیم که در حقیقت بیمارستان بود و جوجه های زخمی یا مریض را که امید زنده بودن داشتند آنجا نگه میداشتیم. همان اول کار با شوهر دختر خاله ام که دکتر دامپزشک بود صحبت کردم و قرار شد به صورت هفتگی به ما سر بزند و برای جیره بو قلمون ها فرمول بدهد..فرمولی که او می داد بسته به سن جوجه ها متغییر بود و کلا 4 مرجله فرمول نویسی داشت رفرنسش هم کتاب جیره نویسی آمریکایی بود. یک کارخانه دان مرغ در حوالی شهر ری به ما معرفی کردند که صاحبش پیرمردی نورانی وبسیار انرژی مثبت بود و کیفیت دانش بالا و قیمتش مناسب بود.اولین بار که فرمول دکتر را آنجا بردیم تعدادی مرغدار هم بودند وقتی فرمول را دادیم و تاکید کردیم این فرمول سری و مخصوص ما است بقیه کنجکاو شدند از آن سر در بیاورند.من هم فقط اقلام(سویا&ویتامین ها پودر صدف ذرت و...) را روی کاغذی بدون درصد آبی آرامش...ادامه مطلب
ما را در سایت آبی آرامش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abiaramesha بازدید : 9 تاريخ : جمعه 9 دی 1401 ساعت: 21:36

این روزها زیاد یاد مرحوم پدرم میکنم.یاد خاطراتش و داستان  های که از زندگی خودش و اطرافیانش تعریف میکرد. یکی از آنها  دوستی به نام دایی صبی بود.این دایی صبی شخصیت جالبی داشته.قدکوتاه اما ورزشکار،وزنه بردار وخیلی قلچماق لوده وخیلی هم لوطی مسلک بوده ودر حقیقت یک پا (عیار)زمان خودش بوده است.برای مثال ی آبی آرامش...ادامه مطلب
ما را در سایت آبی آرامش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abiaramesha بازدید : 27 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت: 7:05

1-من هیچ کس را آن سوی دیوارها نداشته باشم شایداما در این غروب کسالت بارهیچ چیز به اندازه ی تلفنی از زندانخوشحالم نمی کندو مردی که اعتراف کندگاهیبه جای آزادیبه من می اندیشد  **** 2- مرد اگر بودمنبودنت را غروب های زمستاندر قهوه خانه ی دوریسیگار می کشیدم .نبودنت دود می شدو می نشست روی بخار شیشه های قهو آبی آرامش...ادامه مطلب
ما را در سایت آبی آرامش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abiaramesha بازدید : 15 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت: 7:05

در مسیری که برای رسیدن به آرزوهایتان طی می کنید، به شخص جدیدی بدل می شویدشخص جدید به آرزوهای آدم قبلی میرسد.(هادی پاکزاد) این جمله بالا خیلی فکرم را مشغول کرد.بارها پیش آمده بود که چیزی را با تمام وجود خواسته بودم وبرای رسیدن باآن شاید سالها وقت وانرژی و اعصاب و توان وروانم را خرج کرده بودم اما در آبی آرامش...ادامه مطلب
ما را در سایت آبی آرامش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abiaramesha بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت: 7:05

من کلا در برابر بی خوابی مقاوم هستم.یعنی میتوانم ساعت ها بدون سختی کشیدن،بیدار بمانم .زمانی که شیراز زندگی می کردیم و من دانشگاهم تهران بود،مرتبا  بین این دوشهر در سفر بودم اما باوجود سفر 14 ساعته که صبح زود به مقصد می رسیدم،باز سرحال و پر انرژی دنبال کارهایم می رفتم.اما...اما اگر تصمیم به خوابیدن ب آبی آرامش...ادامه مطلب
ما را در سایت آبی آرامش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abiaramesha بازدید : 23 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 10:01

آنشب در خواب ناز به سر میبردم که متوجه شدم شهریار وارد اتاق ماشده ودارد با مادرش پچ پچ میکند.فکر کردم حتما فرمی برای فردا نیاز دارد که باید امضا میشده ویادش رفته بوده یا اینکه صبح زود باید برود.همه اینها در کسری از ثانیه از ذهنم عبور کرد و دوباره به خواب رفتم. صبح چون روز تعطیل بود 9/5 بیدار شدم و آ آبی آرامش...ادامه مطلب
ما را در سایت آبی آرامش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abiaramesha بازدید : 15 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 10:01

کاش وقتی 12 ساله بودم سران وسلاطین( captains and the kings) را نخوانده بودم. کاش وقتی 14 ساله بودم،مصاحبه با تاریخ اوریانا فالاچی را نخوانده بودم.کاش وقتی 18 ساله بودم،قلعه حیوانات و1984 را نخوانده بودم. کاش یکی از فراماسون های معروف ایران،نسبت دوری با ما نداشت ودرآخرین سال زندگیش عجیب ترین و تکان د آبی آرامش...ادامه مطلب
ما را در سایت آبی آرامش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abiaramesha بازدید : 30 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 10:01

1) آی شمایی که در ایران هستید و فکر میکنید چون در بطن ماجرا هستید بهتر میدانید،اشتباه میکنید! این روزها فارغ از تلگرام و شبکه های اجتماعی فرصت داشتم اخبار و گزارش های خبری (این ور آب)را ببینم.آخرینش یک مستند بود درباره قالیباف.نه تنها خودش،که همسرش، فامیل های زنش،وده ها کارمند و مدیر وابسته به او و آبی آرامش...ادامه مطلب
ما را در سایت آبی آرامش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abiaramesha بازدید : 27 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 10:01

 

بسم حکایت دل هست با نسیم سحر

 

ولی به بخت من امشب سحر نمی آید

آبی آرامش...
ما را در سایت آبی آرامش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abiaramesha بازدید : 122 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 10:01

  آمد درست زیر شبستان گل نشستدر بین آن جماعت مغرور شب پرست یک تکه آفتاب؟ نه یک تکه از بهشت... حالا درست پشت سر من نشسته است «چادر نماز گل گلی انداخته به سر» افتاده از بهشت بر این ارتفاع پست این بیت مطلع غزلی عاشقانه نیست این چندمین ردیف نمازی خیالی است گلدسته اذان و من های های های الله اکبر و... اَن آبی آرامش...ادامه مطلب
ما را در سایت آبی آرامش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abiaramesha بازدید : 22 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 10:01